مدتیه که اینترنتم داغونه. جندین روز پیش mail و gmail باز نمی شد و حالا blogsky داره اذیتم می کنه.
نتونستم عکسهایی که به پست های جدید می خورد بذارم.
بجای اینکه این روزها مشغول کلاس و دانشگاه باشم نشستم تو خونه تا شاید مرحمتی کنن و کلاسامون شروع شه . خودمُ با خوندن کتاب 504 حسابی مشغول کردم.
این تعطیلات خیلی دلم می خواست برم سفر اما واقعاً امکانش نبود.
یادش بخیر، عید امسال رفته بودیم فریدون کنار ؛ ماهیگیرا مشغول کار بودن ، دریا مواج و طوفانی بود اما چه صفایی داشت . مردم با چه ذوق و شوقی اطراف ماهیگیرا می چرخیدن.
یکی یه ماهی بزرگ تو دستش بود و فیگور گرفته بود تا ازش عکس بگیرن ، اون یکی زل زده بود به ماهیگیرا و نمی دونم داشت به چی فکر می کرد.
ماهیگیرا هم که حسابی حواسشون به تور بود که نکنه ماهیها ناقلا شن ؛ فرار کنن.
وای
انگار همین دیروز بود . یادش بخیر.
قوطی! چه چیزاااا
فووندووق