یادداشت ۵۱

مدتیه که اینترنتم داغونه. جندین روز پیش  mail  و gmail  باز نمی شد و حالا  blogsky  داره اذیتم می کنه.

نتونستم عکسهایی که به پست های جدید می خورد بذارم.

بجای اینکه این روزها مشغول کلاس و دانشگاه باشم نشستم تو خونه تا شاید مرحمتی کنن و کلاسامون شروع شه . خودمُ با خوندن کتاب 504 حسابی مشغول کردم.

این تعطیلات خیلی دلم می خواست برم سفر اما واقعاً امکانش نبود.

یادش بخیر، عید امسال رفته بودیم فریدون کنار ؛ ماهیگیرا مشغول کار بودن ، دریا مواج و طوفانی بود اما چه صفایی داشت . مردم با چه ذوق و شوقی اطراف ماهیگیرا می چرخیدن.

یکی یه ماهی بزرگ تو دستش بود و فیگور گرفته بود تا ازش عکس بگیرن ، اون یکی زل زده بود به ماهیگیرا و نمی دونم داشت به چی فکر می کرد.

ماهیگیرا هم که حسابی حواسشون به تور بود که نکنه ماهیها ناقلا شن ؛ فرار کنن.

وای انگار همین دیروز بود . یادش بخیر.

نظرات 1 + ارسال نظر
۱۳ شنبه 7 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 03:23 ب.ظ

قوطی! چه چیزاااا
فووندووق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد