اکنون آمدیم و با تشریف فرمایی خویش؛ ۳۶۰ را بسی منور نموده ایم
دیروز زیر بار سنگین میکروبیولوژی کمرمان شکست و تا شب رو به قبله بودیم
امروز؛ روز خوبی بود و بسیار خندیدیم و شدیداً به دوستان تقلب رساندیم
جو روزهای امتحان را می پسندیم. نوعی یکدلی و درد مشترک در تمام چهره ها هویداست
این روزها جو دانشکده بسیار متفاوت بود و همزمان با امتحانات آزمایشگاه ؛ سر و کله ی استرس و ... پیدا شده
پی نگار :
فردا باید برویم و هیچ دلمان نمی طلبد که برویم
بچه ها کشته داده اند و باید برویم شادشان کنیم
هفته ی شلوغی در انتظارمان است
هرچه تلاش نمودیم ار بودنمان در منزل از لحاظ درسی به شکلی مفید استفاده کنیم. پیش نیامد
هنوز جمع کثیری از باکتریها طلب دست بوسی دارند ولی ما به آنها رو نمی دهیم
حس عجیبی از سردرگمی در وجود خویش حس می نماییم
دلمان برای آن دو اراذل و اوباش تنگ شده
دلمان برای یک جشن تولد توپ تنگ شده
همچنین
شدیدا از دوستان و آشنایان می خواهیم جشنی برپا نموده و اینجانب را به مراد دل خویش برسانند
هنوز تقویم سال جدید را تهیه ننموده ایم
اکنون که به اینجا رسیدیم احساس گرسنگی می نماییم و جهت رفع این نیاز پا به قلعه ی مادر جان می گذاریم
پی نگار: